♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
پیش نماز مسجد بالای منبر میگفت
در قنوت میتوان به زبان مادری هم با خدا سخن گفت و مناجات کرد
چند وقتی ست نمازم طولانی شده
من انقدر گستاخ شده ام که در قنوتم ، با خدا ، از تو سخن میگویم
نمازم هم بوی تو را میدهد
فکری به حالم بکن
اینگونه اگر پیش برود
میترسم به سمت چشمان تو اقتدا کنم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
علی سلطانی
****►◄►◄****
بوی عیدی بوی توپ ،بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی وسط سفره ی نو
بوی یاس جا نماز ترمه ی مادربزرگ
با اینا زمستونو سر می کنم
بازم بوی عید میاد
خونه تکونی ..خرید..دید و بازدید..عید دیدنی
امسال خیلی سال سختی بود
وضعیت اقتصادی برا اکثریت جامعه در حد افتضاح بود
قصد ندارم عیش تونو تِیش کنم
اما یه چیزی
خیلیها هستن که امسال نمیتونن حتی یه جعبه شیرینی برا عید بخرن
یادمون باشه خرید هامون،جشن هامون
،مهمونیهامون،خلاصه بگم
سال تحویلونو طوری برگزار کنیم که حسرتی به دل کسی نزاره..دل کسی نسوزه
.....
نمیگم جشن نگیرید..نخرید..مهمونی ندید
نه بخدا
هرکاری بخواید کنید حق دارید
حرفم اینه
مراعات کنیم
اگه نمیتونیم کمکی به بی بضاعتی کنیم اشکال نداره
اما حواسمون رو جمع کنیم
شاید یکی از دیدن عید گرفتنای ما آه بکشه
حول حالنا الی احسن الحال
*@@*******@@*
o*o*o*o*o*o*o*o
پاهامو روی تخت میزارم و آروم دراز میکشم...گل رز کاغذی ای که یکیش را به تو داده بودم را از گوشه ی تختم برداشتم و در دست گرفتم.نگاهش که کردم،تمام گلبرگ های کاغذیش گویی چهره ی زیبای تو را به تصویر کشیده بودند
بوسه ای بر روی گلبرگهایش زدم و بوییدمش...اما حیف که بوی تو را نمیداد...بوی کاغذ میداد...بوی آن روز های تلخ را میداد...بوی همان روزهایی که...
بگذریم،فکر کنم باز هم شر و ور گوییام آغاز شده...آخر برای تو چه مهم است که بوی چه روزهایی را میداد
میدانی چیست؟!حالا که دارم برایت این نامه را میخوانم،مانند تمام نامه های دیگرم مخاطبم فقط خود شنونده ات هستی،اصلا دوست ندارم فکر کنی با کس دیگری ام...آخر میدانی؟!مگر میشود به جز تو برای کس دیگری هم نوشت؟
هر شب موقع خواب یادت را محکم به آغوش میگیرم و هق میزنم...آنقدر هق میزنم که با همان چشمان خیس به خواب میروم
باز هم میدانی چیست؟خواستم بدانی که خیلی وقت است که دیگر این نبض نمیزند،خواستم بدانی که خیلی وقت است که دیگر نفس نمیکشم...فقط مرده ی متحرکی هستم که به امید کمی توجهت هنوز میتوانم بر پاهای خودم بایستم،که امید دارم کمی،فقط کمی بیشتر...توجهایت را نثارم کنی تا روح و جان از دست رفته ام به وجود و جسمم برگردد
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم
هنوز پیرهنم را ، نشُسته می پوشم
هنوز بوی تو از تار و پود زندگی ام
نرفته است که خود رابه عطر بفروشم
عجب مدار از این جوششی که در من هست
که من به هرم نفسهای توست...می جوشم
کجا به پیری وسستی وضعف روی آرم
منی ک آب حیات از لب تومی نوشم
به بوسه ای که گرفتم در آخرین لحظه
برای بوسه ی دیگر دوباره می کوشم
برای آنکه بدانی که بر سر عهدم
برای آنکه بدانی نشد فراموشم
قسم به بوسه ی آخر...قسم به اشک تو...من
هنوز پیرهنم را ؛ نشُسته می پوشم
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
حسین دلجو
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
ای چراغ هر بهانه از تو روشن از تو روشن
ای که حرفای قشنگت منو آشتی داده با من
من و گنجشکای خونه دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه
باز میایم که مثل هر روز برامون دونه بپاشی
من و گنجشکا می میرم تو اگه خونه نباشی
همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام
بس که اسم ترو خوندم بوی تو داره نفسهام
عطر حرفای قشنگت عطر یک صحرا شقایق
تو همون شرمی که از اون سرخه گونه های عاشق
شعر من رنگ چشاته رنگ پاک بی ریایی
بهترین رنگی که دیدم رنگ زرد کهربایی
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
اردلان سر افراز
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
با تشکر از دانا برای ارسال این پست